منیژه، عاشقانهای در دل جهان مردانه
- Abi Media
- برنامهها, پادکست, پادکست زنان در شاهنامه
بخش دوم
قصهی زندگی منیژه، قصهی عشقی است دلنشین؛ قصهی استقلال و انتخابِ زنی پرشور؛ قصهای است از مجموعهی قصههای عشقهای پاک در دامن گستردهی شاهنامه. دکتر محمد دبیرسیاقی، در بررسی این داستان، به برخی از جنبههای پدرسالارانهی روایت اشاره کرده است. او تأکید دارد که در بخشی از متن، دیدگاهی سنتی نسبت به جنسیت زن دیده میشود و دختر بودن در آن زمان، میتوانست مانعی برای قدرت و نقشآفرینی او باشد. در این داستان بیژن نیز با وجود اینکه عشق و رنج را تجربه کرده در لحظهی بحرانی به همان نگاه مردانه باز میگردد که زن را موجود بیثبات و رازنگهدار نمیداند:
«که گر لب بدوزی ز بهر گزند
زنان را زبان هم نماند به بند» (خالقی مطلق، ۱۳۷۱:۳۷۶)
اینجا بیژن زن را غیر قابل اعتماد میداند و تعمیم دادن جنسیتی از ویژهگیهای ساختار مردسالارانه است که زنان حتا در لحظههای وفاداری و از خودکذشتگی نیز، باید خود را از اتهام «بیثباتی» تبرئه کند. بیتهای موجود در این روایت سندی بر این واقعیت است که ساختار پدرسالارانه حتی والاترین عشقها را مشروط به اطاعت، نجابت و رازداری زن میداند.
باید یادآور شد که داستان منیژه و بیژن بیشترین برچسب داشتن تفکر مردسالارانه را متوجه فردوسی کرده است. تا آنجا هرکسی بخواهد فردوسی را زن ستیز بخواند، این ابیات را دستاویز قرار میدهد. اما درک درست از شاهنامه، نیازمند تمایز قائل شدن میان صدای راوی و صدای شخصیتهای آن است. خود فردوسی، در آغاز همین داستان، از زن مهربان و دانای خود یاد میکند؛ زنی که با لطافت و درک بالا همراه اوست.